۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه

10-

دوازده مرداد مرداد هشتاد و هشت ، در ساحل درياي سياه در جايگاه توريستي ماسه هاي تلايي در وارنا در بلغارستان ، ساعت بيست به گاه سوفيا : امروز را ما بيشتر در اتاق گذرانديم و به آسايش پرداختيم . در بنياد الميرا چندان حالش خوب نبود و افزون بر اين برنامه ي ويژه اي هم نريخته بوديم . بامداد پس از خوردن صبحانه كه الميرا چيزي مگر يك كاسه ماست نخورد به اتاق بازگشتيم و دوباره خوابيديم . با درنگرداشت اين كه من ديشب را اندكي دير خوابيده بودم و الميرا نيز حالش به هيچ روي خوب نبود . به هر سرنوشت در اين چند روز ما از سياست ، كار ، و ديگر فشارهاي گوناگون دور بوده ايم . در اينجا بايسته هاي خوش بودن و اسباب شادماني هاي گوناگون فراهم است ، اما من به بيشتر آنها دلبستگي ندارم ، و درباره ي آنهايي هم كه دلبستگي هست برخي محذورات وجود دارد . گردشگران اينجا بيشترشان روسي و آلماني هستند و مردم اينجا نيز مانند مردم جمهوريهاي استقلال يافته روسي را مانند زبان مادري خود گفتگو مي كنند . الفبايشان نيز الفباي روسي يا سيريليك است . افزون بر اين براي بردن لذت بيشتر هميشه نياز به خرج كردن پول بيشتر وجود دارد ، زيرا اگر تمايل يا امكان صيغه ي حوران بهشتي را نداشته باشي ، شايد تنها خوشي ارجمندي كه باز مي ماند خوردن خوراكي هاي خوشمزه است كه آنهم در اينجا بسيار گران است . البته نه اين كه تفريحات ديگري وجود نداشته باشد ، اما درباره ي ‌آنها نيز بايد گفت كه الميرا بدانها دلبستگي ندارد ، يا درباره ِ آنان نيز محذوراتي بنيادين وجود دارد . براي نمونه شنا در دريا ، كه بيشتر گردشگران بام تا شام با تفريحات آبي و شنا در دريا حال مي كنند ، اما ما نمي توانيم . و تو هنگامي كه با الميرا راه مي روي حتي جربزه ي عكس گرفتن و نگريستن به زنان زيبايي كه مي گذرند را هم نداري ! زيرا متلك مي پراند كه هرگز خوشايند نيست . تنها سرگرميي كه مي ماند ديدن يا حال كردن با چشم اندازهاي طبيعي يا ساختگي (مصنوعي)پيرامون است . يا پرداختن به آثار باستاني ، جاهاي ديدني ، يا لذت بردن از تفاوتهاي فرهنگي (نمونه ي اين تفاوتها ، و به گفته ي موشكافانه تر واژگوني هاي پركشش فرهنگي يكي اين كه در بلغارستان درست بر واژگون ايران كه اگر شما سرتان را به سوي چپ و راست حركت دهيد به معني پاسخ منفي است ، در بلغارستان اين يعني آري . و درست بر عكس ، اگر شما سرتان را بسوي پايين حركت دهيد در بلغارستان اين حركت به منزله ي پاسخ منفي است ، در حالي كه در ايران اين نشانه ي تاييد و موافقت است ) . اينها را اگرچه بنيادي ترين كار يك گردشگر مي توان به شمار آورد ، اما به هر حال آهنگ كسان از گردشگري در بسياري موارد همراستا ، يكسان ، و همانند نيست . براي نمونه يكي از سرگرمي هايي كه بسياري از ايرانيان در اينجا بدان مي پردازند و از آن لذت مي برند ، نوشيدن نوشابه هاي الكلي است ، چيزي كه مثلا ما به هيچ روي بدان دلبستگي نداريم . يا حال كردن با آزادي پوشش ، كه براي مردان چنين چيزي حتي در ايران نيز چندان دشواري آفرين نيست ، و خانمها نيز ديگر كم و بيش بدان خو گرفته ، و هر كدام به شيوه ي خود حتي در ايران از زيربار اين پوشش اجباري شانه خالي كرده و زيباييهاي خود را هر طور شده به نمايش مي گذارند . يعني شايد برهنگي نيز براي بسياري از اين ايرانيان عقده و چيز چندان لذتبخشي نباشد . هرچند تو ناچار باشي براي اين كه انگشت نما نگردي ، قيد روسري و دامن خود را بزني و تا اندازه اي برهنه تر بپوشي . با اين حال من برخي از خانمهاي ايراني ميانسال را در اينجا نيز ديدم كه روسري به سر و دامن به پا داشتند . نكته ي پركشش ديگري كه ناگفته نمي توان گذاشت اين است در اينجا رويهمرفته ايرانيان را بسيار خوب جا مي آورند ، و درميان آسيايي هاي حاضر در اينجا نيز خيلي تكو توك چشم بادامي ديده مي شود و بيشتر آسيايي ها ايراني هستند . اما شايد مردم لبنان يا كردهاي شمال عراق نيز براي گردش خيلي به اينجا مي آيند . زيرا ماها را همواره يا ايراني يا لبناني يا اهل سليمانيه به جا مي اورند و از مليت هاي ديگر كمتر در اينجا نشاني به چشم مي خورد .
به هر روي ما دوروبر ساعت شانزده از خواب برخاستيم و ته مانده ي ميوه اي را كه باخود از ايران آورده بوديم را هم خورديم . آنگاه به منظور يك بررسي بازار براي خريد ارمغان پايين رفتيم و داشته هاي مغازه هاي خياباني را كه تا كنون نرفته بوديم از نگر گذرانديم ، كه الميرا يك جا براي خود گردنبندي را كه به دستبندش مي آمد به بهاي پنج لوا خريداري كرد . همچنين در برگشتن به هتل يك بتري شش ليتري آب معدني و يك بتري يك و نيم ليتري كوكاكولا را رويهمرفته به بهاي پنج و سي سدم لوا خريداري و به اتاق بازگشتيم . و از آن هنگام تا كنون كه ساعت بيست و سي دقيقه است الميرا سرگرم خواندن كتاب كاربرد روانشناسي در زندگي عادي نوشته ي كنيره آندرياس و استيو آندرياس و تماشاي تلوزيون بود و من سرگرم نوشتن اين يادداشت بوده ام . و دوروبر ساعت بيست و يك براي خوردن يا خريدن شام دوباره به پايين خواهيم رفت .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر